زماني براي سوگواري نيست
زاهدالدين سلگي
خطر بالقوه و درخور توجهي در راه نبود. اسد خود را از معركه توفانالاقصي دور نگه داشته بود و از دور دستي بر آتش داشت و فارغ از مشكلات داخلي و فشار اقتصادي كمرشكني كه مردمش متحمل ميشدند، نقشههاي دور و درازي براي آينده حكومتش داشت. اينكه به اتحاديه عرب نزديك شود و از ثروت شيخنشينهاي عربي براي پيشبرد امور خود بهره ببرد، از توان نظامي و سياسي روسيه براي سركوب مخالفان استفاده كند، ايران را نيز براي روز مبادا داشته باشد كه اين اواخر احساس ميكرد حتي براي روز مبادا هم ديگر احتياجي به ايران ندارد. سوريه كه خود يكي از اركان مهم محور مقاومت بود، در روزهاي اخير به حدي بيتفاوت مشغول به وعدههاي بيپايه اعراب به ظاهر دوست شده بود كه پس از وقايع طوفانالاقصي و جنگ حزبالله و اسراييل كه نگاه كل جهان را معطوف به خود كرده بود، انگار در خواب زمستاني فرو رفته و كمترين تحركي نداشت. جاي تعجب نيست كه حماس سقوط وي را به ملت سوريه تبريك گفت و مردم غزه در جشن سقوط وي شيريني پخش كردند، كه البته اين تبريكات سقوط فقط محدود به حماس نبود و حتي مقتديصدر نيز سقوط وي را تبريك گفت. خوشحالي عربها از رفتن اسد نيازي به گفتن ندارد. اردوغان هم كه خود يك طرف دعوا و البته بازيگردان اصلي اين بلواست. تنها ميماند ايران كه سكوت ما، نه از سر رضايت كه نداشتن مجال شكايت بود. حال چگونه اسد تا اين اندازه به خود مغرور و به پشتوانه روسها مسرور شده بود، از اعتماد بيش از اندازه وي به روسها بود كه تاريخ نشان داده هيچوقت نبايد سرنوشت خود را به قدرتي گره بزني كه ممكن است كارت تو را در قماري سودآورتر واگذار كند. آخرين لطفي كه روسها بر وي منت گذاشتند و در حق وي كردند، پذيرش و دادن پناهندگي سياسي به او بود كه سخن پوتين بسيار قابل تامل و طنز تلخي است كه بايد براي داشتن چنين دوستاني به حال اسد گريست. پوتين اخيرا گفته بود كه روسيه مانند امريكا نيست و دوستان خود را در روزهاي سخت تنها نميگذارد.
سوال اصلي مفهوم تنها نگذاشتن در روزهاي سخت از نظر پوتين است كه اگر تنها نگذاشتن يك دوست در روزهاي سخت به مفهوم دادن پناهندگي سياسي به وي بعد از سقوط و از دست دادن همهچيز است، اين لطف را كشورهاي ديگري نيز داوطلب انجام آن بودند و از قبل هم به وي پيشنهاد داده بودند. تنها نگذاشتن براي اسد زماني مفهوم پيدا ميكرد كه پوتين مانند سال 2011 تمامقد در كنار وي ميايستاد و وي را حمايت ميكرد. اگر اين را هم اضافه كنيم كه روسيه جزو اولين كشورهايي است كه پرچم انقلاب سوريه را بر فراز سفارت اين كشور در مسكو برافراشت و تروريستهاي سابق كه اكنون لباس انقلاب بر تن كردهاند را به رسميت شناخت، ميتوانيم مفهوم تنها نگذاشتن از نظر پوتين را بهتر درك كنيم. گرچه سقوط اسد را ادامه ديرهنگام بهار عربي ميدانند، اما با اندكي تعقل از جانب وي، ميتوانست اينگونه نباشد. از سال 2011 تاكنون وي فرصت داشت كه اپوزيسيون معاند را جذب و آنها را به اپوزيسيون منتقد تبديل و سوپاپ اطميناني براي دولت خود فراهم سازد. ميتوانست آزاديهاي حداقلي براي تلطيف فضاي داخلي فراهم سازد و از ملت خود دلجويي كند و بسياري كارهاي ديگر كه نخواست و نكرد. اسد بعد از فروكش كردن اعتراضات داخلي و شكست داعش به لطف سردار سليماني و جانفشاني جوانان غيور ايراني همهچيز را فراموش كرد و دوباره به روزمرگي خود برگشت و با اعتماد به نفسي كه پيدا كرده بود در سال 2012 در يك مصاحبه ادعا كرد تنها كسي از كشورش فرار ميكند كه ترسو و بزدل و انسان بدي باشد كه اكنون خودش دقيقا در همين نقطه قرار گرفته است. سرنوشت صدام، ديكتاتور مخوف عراق، عرفات ديكتاتور مصر، بن علي ديكتاتور تونس، قذافي ديكتاتور ليبي كه اين روزها را به بشار اسد بشارت ميداد و اسد به سخنانش ميخنديد، بارها تكرار شده است كه همگي آنها در يك نكته اشتراك دارند و آن تنها ماندن از جانب ملت خود، دلخوش به قدرت ارتش و بعضا حمايت بيگانگان بود كه هيچ اعتباري ندارد. در عرف بينالملل دوست هميشگي وجود ندارد، بلكه اين منافع ملي است كه هميشگي است و بايد در اين پازل ناپايدار دنبال آن بود، البته ما هم اگر در سوريه بوديم و سرمايهگذاري كرديم و خون داديم، دنبال منافع خود و نگه داشتن دوستان راهبردي خود بوديم كه كاري است منطقي و حال كه شرايط ناپايدار منطقه به گونهاي ديگر رقم خورده است ما نيز بايد بازي ديگري رقم بزنيم. مرگ سياسي اسد را باور كنيم و البته فرصتي براي سوگواري بر وي نداريم. افسوس گذشته را خوردن جز تباه كردن آينده، ثمري ندارد. نبايد بگذاريم مردم سوريه با تبليغ مداوم رسانههاي مخالف باور كنند كه ايران باعث مشكلات معيشتي آنهاست و ديگران نيز با ماهي گرفتن از آب گلآلود جاي خالي ايران را به راحتي پر كنند. در سوگ اسد بنشينيم كه چه خواستيم و چه شد، بازي كردن در زمين دشمنان است. در نشست اخير عقبه اردن كه راجع به دوره انتقالي دولت در سوريه برگزار شده بود، كشورهاي منطقه همه بودند به جز ما، اين نشست با حضور وزراي خارجه كشورهاي امريكا، تركيه، اردن، عربستان، عراق، لبنان، مصر، امارات، بحرين، دبيركل اتحاديه عرب، قطر، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا و رييس دوره كنوني اجلاس سران عرب تشكيل شد و غايب بودن ايران از نكات معنادار اين نشست بود. اتفاقات سوريه آنچنان به سرعت در حال رخ دادن است كه در سالهاي اخير مانند آن را شاهد نبودهايم. همهچيز در حال رنگ عوض كردن است كه دگرديسي جولاني جنگجوي القاعده و داعش و جبهه النصره به احمدالشرع كت و شلوار پوش متجدد دوستدار دموكراسي با ادبياتي متفاوت از اعجاز اين روزهاست كه باور كردنش سخت به نظر ميرسد ولي واقعيت دارد. خاورميانه هميشه آبستن حوادثي است كه چند ماه آينده آن به سختي قابل پيشبيني است و ما هم بايد به همين اندازه چابك باشيم و بتوانيم در راستاي منافع ملي خود آنجا كه لازم باشد فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم.
روزنامهنگار